روزی روزگاری شیخ و مریدان در گوشه ایی از بازار نشسته بودن مریدان همواره به جفتک اندازی و مسخره بازی مشغول بودن *moteafesam* *moteafesam* و شیخ برای سرگرم کردن آنها برایشان بازی تعریف کرده بود و سرگرم بودن بازی اینگونه بود به ترتیب مریدان شروع به شمارش میکردن و به مضرب های پنج میرسیدن باید میگفتن هوپ و شیخ با عصا بر سره آن مرید میکوبید *khar_bazi* خلاصه مریدان گرد تا گرد شیخ نشسته بودن و میشمردن یک ، دو ، سه ، چهار ، هوپ و شیخ با عصا بر سره آن مرید میکوبید و مریدان مانند بزمجه های افسار پاره کرده ذوق میکردن چندی از بازی گذشت ، مریدان شروع به اذیت کردن شیخ کردن و در نوبت های جا به جا هوپ هوپ میکردند *bi asab* *righo_ha* و شیخ بر سره آن ها میکوبید و در حرکتی ، پس از رسیدن به مضربی از پنج همه مریدان همه با هم هوپ گفتن *fosh* *gij* شیخ با دیدن این صحنه آب روغن قاطی کرد و با عصا بر سره خود کوبید و دچار اسهال مکرر گشت در همین حین که شیخ و مریدان در حال کتک کاری و هوپ بازی بودن چشم شیخ به یکی از دختران خنگولستان افتاد که شه میم ریق نام داشت و پسری سیریش و سمج به دنبال او افتاده بود و میخواست از شه میم ریق دلبری کند شه میم ریق که دختری دیوانه بود برای جذب پسرکان رایحه ی پلیدی از خود متصاعد میگوزید *lover* *lover* که باعث میشد پسرکان مست و مدحوش گوز و چس های او شوند و ادعای عاشقی کنند شیخ اندکی شه میم ریق و جوان عاشق را زیر نظر گرفت و دید شه میم ریق از وابستگی این پسر و احساسات عاشقی اش خسته شده شیخ به پیش رفت و رو به پسرک که ادعای عاشقی داشت گفت من میتوانم کمکت کنم که به شه میم ریق برسی اما ، امتحانی سخت در پیش داری آیا حاضری ؟؟ پسرک که پر از ادعا بود ، گوز خندی زد و گفت آری من دیوانه وار عاشق شه میم ریق هستم و چشم و گوشم مست گوز های او شده شیخ گفت خوب است ، پس نهایت تلاشت را کن *are_are* *are_are* در آن قطعه زمین برو و همونجا وایسا من سه گاو در طویله دارم برای اینکه ، کمک کنم که به شه میم ریق برسی ، کافیس که دم یکی از این سه گاو را بگیری شیخ دره اولین طویله را باز کرد ، گاوه غول پیکر و خشمگینی به بیرون آمد باور نکردنی بود و بزرگترین گاوی بود که تا به حال به عمره خویش دیده بود پسرک با دیدن گاو خشتک درید و از ترس در آن رید و گاو به صحرا رفت و دور شد مریدان که بر روی تپه ایی در حال تماشا بودن شروع به در آوردن شکلک و مسخره بازی کردن و برای پسرکی که ادعای عاشقی داشت هو کشیدن و فحش خار و مادر فرستادن سپس شیخ به سراغ طویله دوم رفت دره طویله را باز کرد گاو کوچکتری نسبت به گاو قبلی بود ولی خیلی سریع و پر جنب و جوش بود و به سرعت حرکت میکرد پسرک که ادعای عاشقی میکرد پس از کمی دویدن عرق از تمام درز های بدنش جاری شد و با خود گفت اشکالی نداره حتما طویله سوم گاوی آسان تر و راحت تر است و گاو دوم هم دور شد مریدان که روی تپه بودن شلوار خویش را از پای در آورده بودن و باکسنه کونه باکسن خود را به جوانکی که ادعای عاشقی داشت به نشانه ی تمسخر نشان میدادن که شیخ با پرتاب چند سنگ به آن ها ، آنها را به حالت عادی وا داشت و شلوار ها را به پا کردند *jar_o_bahs* *ey_khoda* *bi asab* شیخ به سراغ دره طویله ی سومی رفت دره طویله را باز کرد ، و محاسبات جوانکی که ادعای عاشقی داشت درست از آب در آمده بود یه گاوه ریقو از طویله به بیرون آمد که بسیار لاغر و مریض و نحیف بود جوانک که از خوشحالی در خشتک خود نمیگنجید ، جستی زد و رفت که دم گاو سوم را بگیرد ، ولی گاو دم نداشت سپس پسرک که ادعای عاشقی داشت برگشت و به شیخ نگاه کرد شیخ نیز انگشت شصت خویش را به پسرک نشان داد و گفت ریدم تو عشق و عاشقیت بیا برو عامو کونتو بشور با عاشق بودنت *goh_por_rang* *goh_por_rang* تعدادی از مریدان بعد از دیدن این صحنه به گاو تبدیل شدن و به دم همدیگر را میگرفتن و به تولید مثل مشغول شدن تعدادی دیگر از مریدان تکه چوبی برداشته بودن و به گفتن هوپ مشغول شدن و با چوب بر سره خود میزدن شه میم ریق بعد از دیدن این صحنه هر چه رایحه داشت گوزید و منفجر شد *gozieh_goz* سپس شیخ رو به جوان گفت زندگی پر از ارزشهای دست یافتنی است اما اگر به آنها اجازه رد شدن بدهیم ممکن است که دیگر هیچ وقت نصیبمان نشود. برای همین سعی کن که همیشه اولین شانس را دریابی پسرکی که ادعای عاشقی داشت بعد از شنیدن این حکمت شلوار از پای خویش در آورد و کون برهنه به بیابان شتافت *are_are* *are_are* و خدایش لعنت کناد ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ **♥** دلاتون شاد و لباتون خندون *ghalb_sorati* داستانک های شیخ و مریدان نوشته شده و طنزپردازی شده توسط برو بچه خنگولستان این سبک از شیخ و مریدان فقط داخل خنگولستان نوشته میشه و اگه جایی دیگه دیدید مطمعن باشید کپی شده از خنگولستان است
سهلاااااام بر خنگولستانیا چطورید یا بهترید ؟؟ ببخشید دیر به دیر میشه ،این نوشتن خاطرات ولی کم و بیش سعی میکنم هر وقتی تونستم بنویسم خببببب میخوام این سری خاطرات رو اختصاص بدم به خاطرات دوران عید ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ عاقا من ازون بچگی قیافم یه جوری بود که این کره خرا و بچه های فامیل هی با خودشون میگفتن ایول چه حالی میده با لگد بزنیم توش شکمش *palid* *palid* اصن نمیدونم چه رازی داره ولی لامصبا همش در حال بالا رفتن از سر و کله ی منن حالا لگد زدن و بالا رفتن از سرو کله ی من به یه کنار *moteafesam* *moteafesam* کره خرا پاشون میره تو ظرف میوه و آجیل میوه و آجیلا پخش و پلا میشه و از جلوم بر میدارن *bi asab* *bi asab* یبار از اول عید دیدنی قفل کرده بودم روی پرتغالی که بر داشته بودم که بخورمش این کره خرا هی اذیت میکردن آخرم پای یکشون رفت رو پرتغال ریده شد تو پرتغال ، منم اعصابم خورد شد بجا پرتغال بچهه رو گاز گرفتم بعد بخاطر همین هوچ وقت منو جز بزرگترا حسابم نمیکردن با بیست و پنج سال سن هی مگفتن پاشو برو با بچه ها بازی کن خیلی راهکارا امتحان کردما *gerye* *gerye_kharaki* که این بچه مچه ها نیان سمت من مثلن سیبیل میزاشتم و همش تو حالت اخم بهشون نگاه میکردم البته یکمی جواب میداد مثلن یبار رفته بودیم عید دیدنی شیش هفت تا بچه قد و نیم قد بود تو اون خونه تا رفتم تو خونه قیافه خودمو اخمالو کردم و با یه مشت سیبیلم که داشتم هی چپ چپ نگاه بچه ها میکردم که یعنی نیاید سمت من میزنمتون *bi asab* *righo_ha* اینام یکمی اولش ازم حساب بردن صاف اومدن نشستن جلوی من هر شیش هفت نفریشون هی نگاه من میکردن بازیه مرگ و زندگی بود اگه نیشم باز میشد دهنمو سرویس میکردن منم همیطوری اخمالو هی نگاشون میکردم *vakh_vakh* *vakh_vakh* اولین حرکت تروریستی که زدن این بود که هی همیجوری که جلوی من نشسته بودن جلوی من ، منم با اخم هی نگاشون میکردم هی ادا اطفار در میوردن ، شکلکای خنده دار برام در میوردن *mamagh* *are_are* *palid* *mig_mig* منم کنج لبامو گاز گرفته بودم که اخمم باز نشه و حمله نکنن بم *bi asab* *righo_ha* کره خرا چقدرم مسخره میشدن با این قیافه های اخمخشون *vakh_vakh* *vakh_vakh* یعنی باکسنم پاره شد تا خودمو نگه میداشتم نخندم حرکت تروریستی بعدیشون این بود که همیجوری که داشتم اخمالو نگاشون میکردم یه سیب پرت کردن تو خشتکم باز با هر بدبختی که بود خودمو سفت گرفتم که نیشم باز نشه *khaak* *khande_dokhtar* و در آخرین مرحله کره خرا دور هم جمع شدن شروع کردن پچ پچ کردن بعد از بینشون یکی ازین کره خرا رفت تو حالت سجده حالت سجده :khak: :khak: و یواش یواش ، دنده عقب دنده عقب اومد کونشو چسبوند به من چوسید *fosh* *fosh* بعدم یواش یواش جلو جلویی دور شد رفت دوباره پیش کره خرای دیگه گفت بچه ها انجام شد *ieneh* *ieneh* خداییش دیگه نمیشد نخندم ، تا نیشم باز شد یهو انگار خیلی خوشحال شدن و گفتن هورا حمله و دهنمو سرویس کردن خدا نسیبتون نکنه ازین جونورای دوپا *help* *help* ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ وقتایی هم که مهمون برامون میومد و مثل یه روزایی که یه روز از عید رو همه رو دعوت میکردیم برای مهمونی خونمون پره بچه های قد و نیم قد میشد بعد که جیغ و داد و سر و صدا زیاد میشد ننم میگفت اصخخخخخرررررر بیا برو این بچه ها رو سرگرم کن تو اتاقت *asabani* *asabani* منم میبردمشون تو اتاق باشون جن بازی میکردم میرفتم شطرنجو میوردم و مهره ی اسب رو میزاشتم وسط صفحه شطرنج چراغا رو هم خاموش میکردم میگفتم بچه ها بیاید میخوام براتون جن احضار کنم اینام کنار هم دیگه دایره ایی دراز میکشیدن و دستشون رو میزاشتن زیر چونه اشون *esteres* *esteres* منم رو به روشون داراز میکشیدم و نور مینداختم زیر صورتم که قیافم ترسناک تر بشه *pishnahad_kasif* *pishnahad_kasif* و شروع میکردم وِرد و جادوی الکی خوندن و صداهای عجیب غریب از خودم در اوردن و شلوغ کردن که مثلن جن باهام ارتباط بر قرار کرده *esteres* *esteres* اینام ساکت میشدن و خوب نگاه من میکردن یبار بعده شام داشتم سر گرمشون میکردم شکمم هم پره باد بود :khak: *khaak* همیجوری که جلوشون دراز کشیده بودم گفتم بچه ها احساس میکنم جن پشت سره منه بعدم زااارت گوزیدم *vakh_vakh* *vakh_vakh* گفتم وااااااییییی داره باتون حرف میزنه بعد یکی ازین برمجه ها گفت حرف نزد که گوزید *bi_chare* *tafakor* بعد من گفتم نههههههه جن ها اینطوری حرف میزنن و نا مفهومه *sheikh* *sheikh* بعد بوی لاش بلند شد تو اتاق دوباره یکی از این اخمخا گفت بوی گوز میاد *fuhsh* *fuhsh* تو گوزیدی مارو گول زدی بعدم یهو همه شلوغ کردن و جیغ و داد بعد یکیشون گفت اصخر الان جنه کجاس ؟؟ *Aya* *Aya* اون یکی گفت رفته تو کون اصخر حرف که میزنه اصخر میگوزه *khaak* *khaak* بعد یهو همه خر شدن میخواستن کونمو پاره کنن که جن رو بکشن بیرون و من خودمو تسلیم کردم *gerye* *odafez* و گفتم گوزیدم گوزیدم گوزیدم جن نبود بعدم کثافتا رفتن به همه گفتن که گوزیدم همانا بد جانورانی هستند هر چی بزرگ تر میشن خر تر میشن *righo_ha* *bi asab* ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ خب حالا که بحث جن و ترس شد بیاید یه خاطره خنده دار از جن براتون بگم آقا یبار نصف شد ساعتای سه و چهار شب بود تاریک تاریک ، ساکته ساکت بعد داشتم با لب تاب دنبال یه فیلم طنز توی آپارات میگشتم اینترنتم خیلی ضعیف بود دیدم فیلمو پخش نمیکنه اومدم رفتم با گوشیم شروع کردن پیام دادن و سرم گرم شد به گوشی بعد این لبتاب من خیلی یواش یواش شروع کرد به دانلود اون فیلمه خلاصه همه جا ساکته ساکت بود منم اصن حواسم به لب تاب نبود و درشو بسته بودم ولی همچنان در حال دانلود فیلمه بود یهو همچین صدایی اومد [audio mp3="/uploads/2019/03/hemat_jan_khatere_khande_dar.mp3"][/audio] download ◄ ► دفعه اول که گفت همّت ، بدنم یخ کرد و موهام کامل از ترس سیخ شدن ، حسابی ترسیدم همیطوری گوشامو تیز کردم ببینم درست شنیدم یا نه یهو دوباره گفت همت جان داشتم سکته میکردم ، فکر میکردم جنی چیزی تو خونه اس حسابی سنگ کوب کرده بودم نصف پشمام ریخت و داشتم سکته میکردم یه یهو این همّته خاک بر سر گفت بععععععلهههه نصفه دیگه پشمامم ریخت ؛ یعنی کامل ریدم به خودم بعد چون خیلی مسخره گفت بعله فهمیدم لبتابم فیلمه رو یواش یواش دانلود میکرده و پخشش میکرده خیلی ترسناک بود تا توی شرایطش نباشید متوجه نمیشید چی میگم ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ **♥** دلاتون شاد و لباتون خندون *ghalb_sorati* لیست خاطرات ◄
دقت کردین دخترا مواقعی که تیپ و قیافشون خوبه بهشون پیام میدی حتی اگه یه سوال در مورد فیزیک کوانتوم هم ازشون بپرسی با ویدیو مسیج جوابت میدن ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ فیشش فیشش فیشش . . . . ش#اشیدن دختراس😶 میخوره به سنگ توالت صدا افعی درمیاره😑 آلودگی صوتیه لامصب 😂😂 ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ بابام هر موقع منو میبینه از خنده ریسه میره، ازش پرسیدم آخه چرا میخندی؟ . . . گفت؛ شکسپیر گفته خندیدن به اشتباهتان میتواند عمرتان را طولانی کند. . . . حالا اگه من بهش بگم چرا پدربزرگ 120سال عمر کرد، میگه به عموت میخندید 🤣🤣🤣 ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ ﺟﻨﺘﯿﻮﺱ . ﺟﻨﺘﯿﻮﺱ . ﺟﻨﺘﯿﻮﺱ . . . . ﺭﻭﻣﯿﺎﻥ ﺑﺎﺳﺘﺎﻥ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺗﺸﻮﯾﻖ جاناتای ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﺑﺎ ﮔﻼﺩﯾﺎﺗﻮﺭﻫﺎ ﯾﻌﻨﯽ ﺑﮕﯽ ﺷﻨﯿﺪﻡ ﺑﺎ ﮐﻒ ﮔﺮﮔﯽ ﻣﯿﺰﻧﻢ ﺗﻮ ﺻﻮﺭﺗﺖ😂😂😂 ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ دیروز با زیدم رفتم بیرون . . . . . . همه ی فامیلامونو دیدم😐 حتی بابا بزرگ خدا بیامرزمو 😂🚶 ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ خواستم لباس بخرم از بابام پول خواستم ۱۰۰ تومن داد بهش میگم الان با صد هزار تومن تف هم تو صورت آدم نمیندازن میگه25 میگیرم میشاشم روت اینکه وضع کار خرابه یا من پرورشگاهیم رو نمیدونم 😐😂😂 ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ بچـه که بـودم قـارچ خور بـازی میکردم ، بعدش فک میکردم قـارچ بخورم بـزرگ میشم 😋😊 . . . . . واسه همین مدتـها راه میرفتم و سرم رو میزدم زیـره تاقـچه که ازش قارچ دربیاد بخـورم دیگـه داشتـم ضربه مغـزی میشدم که بـابام کارگـر گـرفت تـاقچـه رو خـراب کرد !!! 😂😂 ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ من اولین و آخرین رابطه جنسی که داشتم مال دوران دبیرستانه 😌 . . . . . اون موقع که معلم بهن الکترسکوپ داد گفت باردارش کن . . . . داشتم باردارش میکردم که از مدرسه اخراجم کردن😂😂 ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ تو بیمارستان داشتن پانسمان داداشمو عوض میکردند بهم گفتن برو یه گاز از پرستار بگیر و بیا هیچی دیگه حالا دارن پرستاره رو پانسمان میکنن خیلی هم حال داد 😑😂😂 ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ داداش بزرگم یک بار تو جمع فامیل گوزید بابام زد تو گوش من شبش گفت زشت بود بگیم کار داداشته اون بزرگه غرور داره☹️😂😂 ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ یه کنفرانسی برگزار شده بود با عنوان آموزش درآمد زایی. خواستم شرکت کنم دیدم هزینه ورودیش انقدر زیادی که باید یه درآمد خوبی داشتی باشی تا بتونی اونجا شرکت کنی ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ زنگ زدم تاکسی تلفنی گفتم آقا ما 35 دقیقه پیش ماشین خواستیم هنوز نفرستادین، یاروگفت 35 دقیقهس نیومده الان زنگ زدی؟ گفتم ببخشید. 😂 ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ مادرم میگفت آب جوش که میریزی بسم الله بگو گفتم چرا؟ گفت ممکنه بچه های جن اون دورو بر باشن و بسوزن و بعد بیان ازت انتقام بگیرن😐 . . . . . . جنی که بچشو ول بده توی سینک ظرفشویی حقشه که عزادار بچش بشه والا😂😂😂 ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ با اداره برق تماس گرفتم گفتم ببخشید برق کوچه ما یک ساعته قطعه ولی اون ور خیابون برق داره . . . . . . گفت: 5 دقیقه دیگه حل میشه پنج دقیقه بعد برق اون ور هم قطع کردن 😂😂😂 ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ چجوری یه دختر خوشگل میبینید خیلی خونسردید و بی محلی بهش میکنید آخرشم باعث میشید دختره شیفته شما شه؟ من یکیو ببینم دست پام میلرزه حتما باید یکم مسخره بازی در بیارم تا آروم شم ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ این وانتیا که بلندگو میگیرن دستشون میوه میفروشن . . . . . انقدر تند میرن که باید خودت یه بلندگو ورداری دنبالش بدویی بگی نگه دار😂😂 ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ عموم میخواست خبر مرگ یکیو به فامیلش بده ... زنگ زد گفت ☎️ . . . . . . پاشو بیا که فلانی یخورده مریض شده بردیمش سردخونه😐😂 ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ سربازی که رفتم دژبان کولمو گشت یه تیکه پارچه ی سفید پیدا کرد گفت این چیه؟ گفتم اینو آوردم اگه محاصره شدیم سریع در بیارم تسلیم شیم . . . . . . . خودمو پارچمو یه هفته کردن تو بازداشتگاه باهاش اشکامو پاک میکردم😢😂😂 ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ سربازی که رفتم دژبان کولمو گشت یه تیکه پارچه ی سفید پیدا کرد گفت این چیه؟ گفتم اینو آوردم اگه محاصره شدیم سریع در بیارم تسلیم شیم . . . . . . . خودمو پارچمو یه هفته کردن تو بازداشتگاه باهاش اشکامو پاک میکردم😢😂😂 ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ یارو تصادف میکنه بی هوش میشه میبرنش بیمارستان بعد از یه مدت به هوش میاد میگه : مثله اینکه تو بهشتم ؟! زنش میگه : کوری نمیبینی نشستم کنارت !؟😒😂😂 ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ ولى خداروشكر محرم نزدیک شد، . . . . . . با اين سرعتى كه همه داشتن ازدواج میکردن ديگه چیزی نميموند واسه ما😂😂😂 ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ به بابام گفتم منو از پرورشگاه آوردین؟ میگه نه چرا باید تورو انتخاب کنیم آخه 😐 ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ آیامیدانید: بو علی سینا ، خواجه نصیر طـوسی ، استیو جابز و گراهام بل همگی از دانشگاه انصراف دادند ؟ پس با خیالی آسوده ضمن فوروارد کردن چنین مطالبی در گروه های فامیلی ، بر ریدمان کنکوری خود ماله بکشید ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ دنبال پسری باش که باهاش تو پارک و پشت موتور هم بهت خوش بگذره تو رستوران و پشت بنز با همه خوش میگذره . . . . . . . . . موتوری هستم تو پارک نشستم😢🛵 ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ با رفیقم رفتیم سر قرار رفیقم به دختره پیشنهاد داد دختره گفت تو نه پول داری نه کار نه قیافه بعد به من گفت تو دوستشی؟ من گفتم نه بابا مگه خرم ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ یه مقداری کلاهشون از حد معمول پایین تره برا همین نیزشو کرده تو باکسن خودی *khaak* *khaak* *vakh_vakh* *vakh_vakh* ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ یکمیش تکراری بود ، ولی من میخوندمشون خنده دار بودن با تشکر از بلقیس و مریخی بابت جوکاشون *ghalb_sorati* دلاتون شاد و لباتون خندون *ghalb_sorati*
سلوم گل گلیا خوبید ، حال و روزتون به راهه ؟؟ این سری میخوام یه سری خاطرات خودم رو براتون به اشتراک برینم ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ میخوام براتون از یکی از بدترین سوتی های زندگیم رو نمایی کنم :khak: :khak: *gerye_kharaki* بعدی که کار با اندرویدم قوی شد هی کاراموز و دانشجو بم میسپردن که من پشتیبان آموزشیشون بشم بعد اکثرن پسر بودن این دانشجوهایی که به من میسپردن *chakerim* *chakerim* بعد بین این دانشجو ها یبار یه خانمیو به من سپردن که بش اندروید اموزش بدم فامیلیش رو مثلن میزاریم مجیدی :khak: :khak: بعد یه شب داشتم براش مبانیه اندروید رو توضیح میدادم *sheikh* *sheikh* هم زمان این بلقیس کثااافت داشت هی اذیت میکرد تو پیوی منم برا اینکه بلقیسو اذیت کنم بش گفتم که حالا که ایطوری شد الان برات میگوزم ویسشو میفرستم برات تا هی بزاریش رو تکرار و بشه لالایی شبهات بعد هی این اخمخم گفت ژووون گوزتم نفسه *akheish* *akheish* بعد اون لحظه گوزی تو منابعم نبود رفتم از پیویه خودم که محل نگه داری ضبط شده های قدیم بود یکی برداشتم بعد ترتیب مخاطبا ایطوری بود خانم مجیدی بلقیس . . . بعد اومدم فوروارد کنم برا بلقیس یهو این اخمخ سیاه پوست پیام داد *gerye_kharaki* *gerye_kharaki* ترتیبش شد بلقیس خانم مجیدی منم گوزو فوروارد کردم برا مجیدی :khak: :khak: اونم آنلاین بود داشت به چیزایی که من تایپ میکردم گوش میکرد یهو اینو فرستادم دیدم دوتا تیک ابی خورد :khak: :khak: بعد دقیقا من رنگم شد مثه گچ بعد جیییییغ کشیدم دو سه تا محکم زدم تو سرم و نزدیک بود بیهوش بشم اصن همچین صداهایی ازم شنیده میشد تو خونه [audio mp3="/uploads/2018/07/khatereh_developer_android.mp3"][/audio] *help* *help* هی سرخ شدم هی سفید شدم هی آبی شدم بعد اومدم سِشو بگیرم شروع کردم پشت سره هم ویس ضبط کردن تر تر کردن که طبیعی جلووه کنه ایطوری [audio mp3="/uploads/2018/07/khatereh_developer_android_2.mp3"][/audio] که طبیعی جلوه کنه *gerye_kharaki* *gerye_kharaki* *gerye* *gerye* خانم مجیدی هم هی فقط سین میکرد عرررررررررررررررر هوچی نمیگفت ، عررررررررررررررررر حالا همه با هم زجه بزنید ناله کنید های های های اشک و ناله با هم قاطی شده خوب شده اون آخر مجلس یه حال و هوای دیگه ایی داره انگار بزن خودتو های های های هر کی حاجت نگیره خاک تو سرش عررررررررررررر *gerye_kharaki* *gerye_kharaki* اون خانومی که گفت بچه دار نمیشم ، امشب تا حامله نشی نمیزارم از مجلس بری بیرون *gerye_kharaki* *gerye_kharaki* ما شا الله به این ناله ها اونایی که ته مجلس فقط میچوسید حاجتی ازتون براورده نمیشه کثافتای چوسو *bi asab* *bi asab* ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ یه خاطره دیگه هم از یه دوستام براتون بگم تو دوسالی که همدان بودم یه رفیق پیدا کردم اسمش حسن بیاته :khak: :khak: :khak: بعد این تو کل بیست ساله عمرش که تا اون موقع داشت اصن دکتر نرفته بود *haaaan* *haaaan* بعد این تو خوابگاه که بودیم یه سرما خوردگی بدی گرفت *gij* *gij* *gij* تب و لرز و دیگه رو به موت بود گفت اصخر پاشو منو ببر دکتر *modir* *modir* گفتم برو تا بریم با هم سوار تاکسی شدیم رفتیم درمونگاه دکتر دیدشو نسخشو نوشتو رفتیم داروخونه براش آمپول نوشته بود بعد رفتیم بخش تزریقات یه خانمه گفت که برو دراز بکش تا بیام *akheish* *akheish* *akheish* اینم رفت دراز کشید رو تخت من نشستم رو صندلی و داشتم از پشت شیشه مات میدیدمش به شکل مات و مبهم بعد این خانمه اومد گفت که ای بابا اینطوری که نمیشه باید ببینم کجا امپول میزنم :khak: *bi asab* *bi asab* اینم گفت باشه از تخت اومد پایین از پشت شیشه مات دیدم کمربندو باز کرد شلوارو داد پایین *fekr* *fekr* با خودم گفتم خو خوبه بعد که شلوارو داد پایین *hazyon* *hazyon* دیدم دوباره دستاشو اورد بالا شورتشم تا زانوش اورد پایین *amo_barghi* :khak: *ey_khoda* بعدم دراز کشید رو تخت بعد که خانمه سوزنشو زد گفت که گفتم میخوام ببینم ولی نه اینقدر دیگه *bro_khonaton* *bro_khonaton* ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ یبارم اومده بود اصفهان برای کار بعد قرار شد یه روزش رو بریم باهم بیرون یه چرخی بزنیم تو اصفهان بعد دم دمای غروب رفتیم یه بستنی فروشی که بستنی قیفی بگیریم بعد این هی رفت ببینه مسولش کجاس بیاد بستنی برامون برینه منم هی داشتم به این دستگاهش که میرید ور میرفتم از بچگی خوشم میومد از ریدن بعد این یارو داشت میومد که بیاد برامون بستنی برینه من اهرمشو کشیدم پایین یه عالمه بستنی رید کف دستم منم حول شدم دیدم این یارو داره میادش دستمو کردم تو جیبم *palid* *palid* اینقدره خنک بود که نگو بعدشم رفتیم با هم نشستیم رو سیو سه پل دیگه داشت شب میشد توی هر دالونای سیو سه پل یه چراغ تو کف کار گذاشته بودن ، که نور بخوره به سقف یه فضای عاشقانه ایی شده بود *abnabat* *abnabat* بعد داشتیم با هم حرف میزدیم یه وارد بحث های احساسی شد *baghal* که آره دلم خیلی برات تنگ شده بود و اینا منم یهو کافور بدنم کم شد *akheish* *akheish* *akheish* گفتم حسن هر کاری میکنم دل تنگیم نمیره بیا یه بوس خاک بر سری ازت کنم بعد گرفتمش کشیدمش سمت خودم اینم سور خورد زرتی اومد با باکسنش رو چراغه یهو گفت اوووف اوووف سوختم ، ریدم رو بوس خاک بر سریت خلاصه شانسش گفت خندم گرفت و نزدیک بود از بالا پل بیوفتم پایین وگرنه یه بوس خاک بر سری ازش میگرفتم *vakh_vakh* *vakh_vakh* ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ یه خاطره هم از بچگی بگم تو دوران بچگیمون یه همسایه داشتیم دوتا پسر داشت یکی اسمش حسن بود یکی دیگه اسمش پروانه بود بعد من فکر میکردم که مسخرش میکنن و از الکی میگن پروانه بهش که حرصش بدن بعد منو پسر عموم (مجید ) با پروانه و حسن میرفتیم تو این زمین خاکیه بقل قبرستون فوتبال بازی میکردیم بعد من هی میگفتم جلل عجیب که خو پسره برا چی بش میگن پروانه یعنی هوووچ علامتی نداشت ها ، واقعی واقعی از اول بازی ایطوری بودم *tafakor* *tafakor* بعد یجا همین پروانه مثه خر شروع کرد حمله کردن سمت دروازه ی ما ، مجید تو دروازه بود من دفاع ، مثه سوباسا به مجید گفتم نگران نباش ، نمیزارم بیشتره این جلو بیاد اونم گفت گوه نخور برو جلوش منم پریدم یه شوت قدرتی زدم با توپ تو پروستاتش ولی انگار نه انگار رفت گلش کرد و پشتک و بالانس میزد منم ایطوری بودم چرا ایطو شد ، چرا کار نکرد ؟؟ *bi_chare* *bi_chare* *bi_chare* بعد توی همون بازی یه توپ خورد تو پروستات من مثه اسبی که سزارین کرده ولو شدم رو زمین خلاصه بعد چند سال گذشت یه دختری اومد رد شد مجید گفت که میدونی کی بود ؟؟ گفتم نه کیه ؟؟ گفت پروانس *khaak* *khaak* لا مصب فکر کنم تو پیله بود زمان بچگی آخه بزرگ که شد پروانه شد علائمش زده بودن بیرون *khaak* *khaak* حالا همه با هم زجه بزنید و گریه کنید های های های گوز و لبخند با هم قاطی شده خوب شده ما شا الله به این دستای بندری بیار بالا دستای بندریو بکوب تو سرت های های های مجلسو شما باید گرم کنیدا ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ *ghalb_sorati* دلاتون شاد و لباتون خندون **♥** خیلی دوستتون دارم *baghal*
اقا من عمه هام بوس بلد نیستن ماچ قدرتی میکنن هیچی دیگه پارسال بعد عید مجبور شدم عمل کنم کلیه راستم بیست سانت اومده بود بالا قلبمم بیست سه درجه چرخیده بود . . . .. دکتر فکر میکرد با جارو برقی روبوسی کردم ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ كاش تو اين روبوسياى عيد مراعات ما عينكى ها رو بكنين . . . . . . . . . عينكمونو چرب نكنين با اين كرم پودراتون 😑 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ این مسیحیا چرا جبران نمیکنن؟ کم به خاطر کریسمس خودمون رو سرویس کردیم؟ نوبت اوناس دیگه 😒😕😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ دقايقی پیش دفتر آیتالله مش کاظم شیرازی، دام ظله العالی . . .. . .. .. . . . . . . ماچ " سوم " روبوسی عيد را حرام اعلام کرد 😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ الان یه دختره سرشو از ماشین اورد بیرون گفت بخورمت😶 آقای روحانی مردم گشنن بفهم 😐😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ رفتم استخر نگو سانس خانوماست خلاصه هرچی گفتم من به خانوما کار ندارم فقط اومدم بشاشم تو استخر برم اینا تو کتشون نمی رفت به زور پرتم کردن بیرون کثافتا 😕😂😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ یه بارم ریش داشتم با یه دختره بیرون بودم گشتیه زد رو شونهم گفت خانم چیکاره تونن؟ گفتم برادر منم از شمام ✋️ میخواستم این خانمو تحویل بدم 😑😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ یه بارم ریش داشتم با یه دختره بیرون بودم، گشتیه زد رو شونهم گفت خانم چیکاره تونن؟ گفتم برادر منم از شمام✋️ میخواستم این خانمو تحویل بدم 😑😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ عجب رسمیه ، رسم زمونه خونه مون عیدا ، پر از مهمونه می رن مهمونا ، از اونا فقط آشغال میوه ، به جا میمونه کجاست اون کیوی ؟ چی شد نارنگی ؟ کجا رفت اون موز ؟ خدا می دونه ☹️😩😂😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ من و داداشم با هم کلکل میکردیم شبکه مستند گفت . . . . . . . . . . اسب آبی و کروکودیل در کنار هم بدون هیچ مشکلی زندگی میکنند بابام با حسرت چپ چپ نگامون میکرد 😂😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ میگن دانشمند بزرگی نداریم که تو عمرش رقصیده باشه چرا حرف الکی میزنید؟ من خودم دیدم تو تلگرام نوشته بود "رقص میلهی انیشتین رو گذاشتیم بیا تو تا پاک نکردم" . . . . . . دیر رفتم توش پاک شده بود متاسفانه 😔😕😂😂😂😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ مردونگی اصلا به پشت بازو ,شکم شش تیکه, گردن کلفتی ؛ سبیل گذاشتن نیست . . . . . . . . . . . . . مردونگی به اینکه پا برهنه ، پاتو بذاری روی سوسک زنده 😐🙈😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ داشتم ازمضرات ازدواج میگفتم برافامیل وقانعشون میکردم که چرا ازدواج نمیکنم که یهو مامانبزرگم اومدوسط,گفت همه اینا درست ولی خواستگارم نداره 😕😐😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ هیچ سد و مانعی جلودار بوسهای پیرزنهای فامیل نیست اجتناب امتناع سیبیل ماسک سالتو بارانداز هرجور شده ماچت میکنن 😘😂😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ فامیلای ما میرند خونه یکی بعد باهمونا میرند خونه بعدی . . . . . . . .. .. .. . مثل گوله برفی هی بزرگ و بزرگتر و وحشتناکتر میشن 😑😱😢😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ *ghalb_sorati* دلاتون شاد و لباتون خندون **♥**
سلام به خنگولستانیا ، سلام به دلخوشیام ،سلام به تنها دارایی هام خوبید ؟؟ گفتم دم عیدی بیام برات یه سری خاطره بگم که حالی به حولی بشید میخوام این سری یه سری خاطرات تلخ و دلخراش براتون بگم از استعداد هایی که کور شدن و از بین رفتن ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ هی روزگار اولین باری که خواستم سوار اسب بشم هفت هشت ده سالم بود کلی ذوق و شوق داشتم پریدم سوار اسب شدم گفتم ای ژوووونم افساره اسبه رو گرفتم دستم گفتم ولش کنید بزارید بتازه اینا هم ولش کرد مثه خر شروع کرد به حرکت کردن بعد این اسبه حالت چهار نعل حرکت میکرد هی که حرکت میکرد منم بالا پایین میشدم روی زینش بعد داشت استعداده اسب سواریم درخشان میشد که یهو رفتم بالا وقتی اومدم پایین نشستم روی خودم :khak: :khak: *gerye_kharaki* *gerye_kharaki* فقط پسرا میفهمن چی میگم عرررررررررررررررررر عرررررررررررررررررررر بعد چشام سیاهی رفت ، تموم استعداده اسب سواریم کور شد *gerye_kharaki* *gerye_kharaki* ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ من کلن خیلی استعداد هام رو سرکوب کردن *gerye* *gerye* مثلن من تو مدرسه کلی زور زدم از بچه ها یاد گرفتم چطوری با زیر بقلم بگوزم *narahat* *narahat* خیلی تلاش کردم تا این استعداد خودمو شکوفا کردم تازه خیلی بهتر از بقیه بچه ها با زیر بقلم میگوزیدم بعد با خودم گفتم خوبه این استعدادی که یاد گرفتمو رو نکنم پیش خونواده و تو یه موقعیت طلایی رو کنم استعدادمو *neveshtan* *neveshtan* یبار مهمون اومد از تهران خونمون ،خیلی زیاد بودن *dance* *dance* بعد سلام و احوال پرسی کردند ، من تو اتاق وایساده بودم که اینا بشینن بعد خودمو براشون متفاوت به نمایش بزارم *modir* *modir* رفتم چادر مشکی ننمو مثه شنل انداختم دور شونه ام بعد یه ماسکه زورو هم داشتم انداختم به چشمام یه شمشیر پلاستیکی هم داشتم اونم گرفتم دستم *modir* *modir* اینا نشسته بودن و شروع کردن احوال پرسی کردن و اینا بعد من منتظر بودم ؛ تا اینکه اون مهمونمون که داشت با بابام حرف میزد ، گفت پسرت چطوره ؟؟ بابام گفت خوبه تو اتاقه ، بعدم شروع کرد صدا کردن من گفت اصخر بیا بابایی ، مهمونا کارت دارند *negaran* *negaran* منم گفتم اینهههههههه *ieneh* *ieneh* با لگد درو باز کردم شروع کردم یورتمه رفتن دور خونه این شنلمم به باد سپرده بودم خیلی صحنه ی اساطیری ایی شده بود دو سه دور دور خونه زدم که همه توجه ها بهم جلب بشه *amo_barghi* *amo_barghi* بعد مهمونه هم میگفت ما شا الله چه بزرگ شده منم بیشتر خر میشدم *dingele dingo* *dingele dingo* بعد که دو سه دور تابیدم یه کله ملقم براشون زدم همه تشویقم کردن *tashvigh* *tashvigh* گفتن ما شا الله ما شا الله بعد دختراشونم داشتن منو نگاه میکردن *lover* *lover* اصن دقیقا حس زورو بم دست داده بود بعد گفتم صبر کنید صبر کنید ،شمشیرو کردم تو شورتم که نگهش داره برام *modir* *modir* بعد یه تف زدم کف دستم گذاشتم زیر بقلم که صداش خوب باشه و کیفیتش بیشتر باشه شروع کردم مثه مرغ هی ارنجمو بالا پایین کردم یعنی میگوزیدم با زیر بقلم براشون در سطح المپیک هی میگوزیدم ، تررررررر تررررررررررررررر تررررررررررررر *amo_barghi* *amo_barghi* *amo_barghi* ولی اصلن بازتاب قشنگی نداشت عاقام بلند شد گفت پدر سوخته این کارا چیه داری میکنی یه تیپا و دو تا پسگردنی بم زد منم پیتیکو پیتیکو رفتم دوباره تو اتاق *narahat* *narahat* واقعن رفتار درستی با یه قهرمان مثه زورو نبود بعدشم پیش مهمونا میگفت ،این بچه عقل درست درمونی نداره شما ببخشید *gerye* *gerye* استعدادم کور شد ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ یکی دیگه از استعداد های دیگم که از بین رفت این بود که رفته بودیم آخر هفته خونه مادر بزرگم همه اومده بودن ظهر که شد دیدم هیشکی نیست باش بازی کنم شروع کردم با متکا و بالشتا یه خونه ساختن ازین متکا محکما بود که قرمزن طرح فرش روشونه اینا رو تند تند گذاشتم روی هم یه خونه درس کردم برا خودم بعد با کلی ذوق و شوق رفتم دسته داییم رو گرفتم *lover* *lover* گفتتتتمممم دایییییییییییی گفت هان گفتم بیا بریم یه خونه ساختم تو مثلن مهمون منی بیا بریم داخل خونه ام گفت باشه اوردمش تو خونه ام ،یه گوز مکزیکی داخل خونه ام زد *palid* *palid* اولش شروع کردیم دوتایی تو خونه ام خندیدن *divone* *divone* تا اینکه بوش بلند شد جوری که تموم ملوکولای بدنم پژمرده شد نمیدونستم بخندم یا گریه کنم بعد دیدم اصن نمیشه تو خونه موند *khaak* *khaak* سریع اومدم بیرون با لگد زدم به خونه ام خرابش کردم رو سره داییم والا دیگه این خونه جای زندگی نبود ایشششش ، مهرم حلال جونم آزاد *haaaan* *haaaan* بعدشم که بالشتا ریخت پریدم رو بالشتا هی رو خرابه های خونه ام بپر بپر کردم که داییم تو خرابه ها اگه زندس خلاص بشه زیاد درد نکشه *righo_ha* *righo_ha* شیرمو میزارم اجرا ،مهرمو حلالت نمیکنم ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ یبارم با عموم و پسر و دخترش رفته بودیم صحرا پسر دخترش کوچیک بودن پسرش هفت هشت سالش ،دخترش چهار پنج سالش بعد من حسه جویندگان طلا بم دست داده بود *baaaale* *baaaale* به عموم میگفتم عمو تو این منطقه گنجم هست ؟؟ عموم میگفت آره هست ولی خیلی خطرناکه پر از تله و دامه *are_are* *are_are* نمیشه رفت سمتشون پسرش و دخترشم داشتن گوش میدادن بعد رفتیم جلو ،رسیدیم به یه گودی که انگاری یه نفر کنده بود اونجا رو پسرش اسمش حسین بود بدو بدو پرید رفت داخل اون گودی گفت ، وااااای بابا فکر کنم اینجا گنج بوده بعد فکر نمیکرد که باباش بیاد اونجا یه چوس اسرائیلی هم داخل گودی زده بود *fahmidam* *fahmidam* باباش یهو گفت بزار ببینم رفت داخل گودی گفت اَه خاک بر سرت حسین ، چه چوسی زدی اینجا پیفففف پدر خره ، کره سگ *righo_ha* *righo_ha* بعد پسر عموم زیر بار نمیرفت میگفت باو من نبودم ، این گازه گنجه بیا بیرون تا مسموم نشدی یکی از تله هاییه که برا گنج میزارن بعد دختر عموم که کوچیک بود گفت بابا .... بابا ..... منم ببر منم ببر *nini* *nini* بعد عموم بردش اونجا دوباره یکمی بو کشید ،گفت حسین دروغ میگه این چوسه حسینه *khaak* *khaak* چوساش این بو رو میده خلاصه تموم استعداد جویندگیم ریده مال شد *chakeram_nokaram* *chakeram_nokaram* ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ دلاتون شاد و لباتون خندون **♥** خیلی میخامتون خنگولستانیا *ghalb_sorati*
داييم سگشو صدا زد الكس بدو اون جوراب منو بيار سريع رفت آورد بابام يه نيگا به سگه كرد يه نيگا به من گف اونوخ من به تو ١٠ بار ميگم برو چايى بريز آخرشم مجبور ميشم خودم بريزم 😒😂😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ هیچوقت یادم نمیره داشتم واسه کنکور ارشد برق میخوندم بابام نصاب ماهواره آورده بود بهم گفت پسرم دقیق نگاه کن ببین مهندس چیکار میکنه یاد بگیر 😐😕😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ یه بسیجی با دوستﺩخترش میره بیرﻭن یهو وسط قرار از دخترﻩ میپرسه چه نسبتی با هم داﺭید ها؟😟😶 بعد ﺩختره بهش میگه آروم باﺵ مقداد، منم زینب 🤦😑😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ تو مدرسه من بهترین دروازبان لیگ بودم بهم میگفتن عقاب مدرسه شیوه دفع توپمم این بود که تا حمله می کردن شلوارمو می کشیدم پایین 😶 مهاجم حریف شکه میشد توپو ول می کرد یه بارم تا فینال رفتیم فینال بابام واسه دیدن بازی اومد همون حمله اول با کتک بردم خونه ✌️😑😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ سوﻡ دبستان بودم به معلم گفتم میشه برم توﺍلت؟ گفت نه گفتم ﺩستشویی چی؟ گفت خیر، گفتم مستراﺡ چی؟ گفت نمیذارﻡ بری بیرون حالا هرجا گفتم شما نمی تونید منو حصر کنید و به خوﺩم ریدم💩 من اخراﺝ شدم ولی معلم فهمید ﺭئیس کیه ✌️😂😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ آدم ده دقیقه بره پشتبوم دراز بکشه و عظمت آسمون و بیشماریِ ستارهها رو تماشا کنه متوجه میشه که گوز کائنات هم نیست و تکبّر وغرور رو میذاره کنار 👌😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ازدواج نصف دین رو کامل میکنه ازدواج دوم اون نصفهی دیگه رو هم کامل میکنه با ازدواجای سوم به بعد هم میتونید برای خودتون دین ذخیره کنید 🖐😑😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ باتوجه به شرایط بد اقتصادی دید و بازدید از آشنایان فقط تا درب خانه آنان توصیه میشود كه به آن صله دهانه رحم گویند 😐 و ثواب آن نصف است 😂😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ مطمئنا دخترا یه انجمن مخفی دارن که توش جدید ترین راهکارای نابود کردن اعصاب دوست پسرو توش به اشتراک میزارن پنج صبح تکست داده "اگه رو صورتم اسید بریزه چشام تخلیه بشه بازم دوسم دالی خرس پشمالوی من؟" 😔🤦💔 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ و بِالوالِدَینّ کُمکوا تَکونوا البِیت به پدر و مادر خود در خانه تکانی کمک کنید 💪🏻 مامانم در حـال گـــول زدن مــــن ☹️ مــــیگه حدیث قرآنیهِ 😐😑😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ تو باغ وحش داییم ازبس از قفسا آویزون شدو واس حیوونا شکلک درآورد که رییس اونجااومد گفت این میمون تحویل شمااین آقارو بدین ما خیلی سرگرم کننده س 🤦😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ یه سری ماشینمون گم شد رفتیم پیش یه نفر میگفتن به وسیله جن ماشینمونو پیدا میکنه طرف تا یه کم دعا میخوند من میترسیدم میگفتم بسم الله آخرش یارو گفت حاجی جنه میگه ریدم رو سرت بس کن دیگه 😒😐😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ رفتم جیگرکی خواستم لاتی بحرفم گفتم مشتی دو سیخ جیگره زلیخا بده بزنیم تو رگ . . .. . . . اومد لپمو کشید گفت اینجا فقط پروستات پوتیفار داریم قناری 😐😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ طرف میگه چون قدیم گوشواره براى بردهها بوده پس استفادش زشته مث اینه که چون برگ رو یه زمانى به عنوان شورت استفاده میکردن الان دیگه دلمه نخورى😕😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ تو مدارس آمریکا هر روز یه نفر با تفنگ کلاس رو به رگبار میبنده، خوبه تو مدارس ما فوقش میریختن سرت نصف ساندویچ رو میخوردن یا میزدن پس کلت میگفتن رد کن بده جلویی😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ یه بارم مادرم به داییم گفت باهام حرف بزنه تاسیگار نکشم داییمم اومد پیشم یه سیب از رومیز برداشت گفت این سیب رومیبینی گفتم میبینم دایی گفت اگه یه بار دیگه سیگار بکشی بعدش به خودت ادکلن نزنی مامانت دوباره به من گیر بده نصیحتت کنم سیبو جوری بهت فرو میکنم تو باکسنت تا سیگار کشیدن یادت بره 😐😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ به زیدم گفتم منتظرم باش میرم سربازی مرد میشم میام خواستگاریت 😍 گفت باشه عشقم، یهو گوشیش زنگ خورد دیدم نوشته رضا شاسیبلند 😐 ایشالا که شاسیبلند فامیلی همکلاسیش بوده 🤔😕😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ تنها ماده ای که بوی خودش و بوی چُسش یکیه 💨 تخم مرغ آب پزه واقعا بش تبریک میگم که شخصیت خودشو تحت هیچ شرایطی عوض نمیکنه 😂😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ مادربزرگمو بردم سر خاک پدر بزرگم، ۵ دقیقه نشست گفت . . . . . . . .. دیگه پاشیم بریم این وقتی زنده بود هم حوصله کسی رو نداشت😐😂😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ تو استخر بودم داشتم میشاشیدم مسئولش اومد گفت داری چیکار میکنی الاغ؟ گفتم اینهمه تو استخر میشاشن کسی نمیفهمه از کجا فهمیدی تو؟ 🤔 گفت اون تو استخر آبه، نه اینجا تو استخر توپ 🤦😑😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ رفتم سلمونی یکی با سگش اومد گف ممد این در ک*ونه مَگی رو کوتاه میکنی 😐 آرایشگره هم با همون ماشینی که سر منو میزد رفت کون سگرو زد بعد با همون ماشین دوباره اومد سر منو زد 🙄 اولش ناراحت شدم ☹️ اما وقتی فهمیدم سگه ۲۰۰ میلیون قیمت داره، تا یک هفته با افتخار سرمو بالا میگرفتم 😌😑😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ **♥** دلاتون شاد و لباتون خندون *ghalb_sorati*
تنها مزيت چهارشنبه سوری اين بودکه فحشهای جديد ياد گرفتم 😐 . . . . . مثلا دیشب مرده به يه پسره که ترقه ميزد گفت شا*شيدم به شيری که ننت بت داده 😶🤔😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ من یه بار خواستم خودکشی کنم، طناب گیر نیاوردم با کش تومبون خودمو دار زدم هی میخوردم به سقف هی میخوردم زمین 🤦😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ خدا نکنه موقع خونه تکونی یه یادگاری از کسی که فوت شده پیدا کنی😔 البته ما زیر فرش فقط عن دماغ های پدربزرگ رو پیدا میکردیم😝😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ملت توی وزارت کشور و شهرداری و کلانتری آشنا دارن اونوقت تنها پارتیه من نگهبان دسشویی عمومیه هروقت میخوام برم، پنج دیقه قبلش زنگ میزنم برام یه دسشوییو خالی نگه میداره😑😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ بچه بودم بابام بهم گفت شب چهارشنبه سوری نباید بری تو خیابون، نباید ترقه بازی کنی، نهایتش یه آتیش روشن میکنی از روش میپری🚶 منم همینکارو کردم ولی لحظه ای که آتیش نشانا بابامو لای پتو از تو خونه کشیدن بیرون فهمیدم نباید به “همه”ی حرفای بابام باهم عمل کنم😬😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ عموم اومدخونمون گفت درست کی تموم میشه؟ گفتم تموم شد گفت زن نمیخوای بگیری؟ گفتم دارم عقد میکنم دید حرفی نداره بزنه گفت امسال اصلا بوی عید نمیاد 😐😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ یبار خواستم دوست دخترمو امتحان کنم گفتم من ورشکست شدم،هیچی ندارم برو با پسرعموم دوست شو،خیلی مایه داره گفت زر نزن آمارشو گرفتم آه تو بساطش نداره 😐😑😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ یه کلیپ دیدم پسره میخواد بره سربازی دوست دخترش موهاش و کوتاه میکنه گریه میکنن…یاد خودم افتادم ۵صبح پاشدم رفتم . . . .. . . . . ۲ سال بعد اومدم خونه بابام گفت کجا بودی؟؟ دیر کردی؟ نون گرفتی؟؟ 😐😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ دوتا گربه همین الان توی حیاط خونمون دارن جفت گیری میکنن… واقعا فساد کل این ممکلتو گرفته 😐😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ تو شلوغی مترو یکی از پشت بهم لگد زد برگشتم گفتم آقا چرا لگد میزنی😕 گفت ببخشید من سندرم پای بی قرار دارم یه مشت خوابوندم تو صورتش گفتم ببخشید منم سندرم دست بیشرفت دارم 😒😐😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ پارسال رفتیم عید دیدنی داشتم شیرینی و میوه و اجیل و چایی و گز همزمان میخوردم . . .. . بابام اومد یواشکی گفت پسر ادم باش اینام میان مهمونی خونه ما😑😂😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ به نظرم اداره راهداری تو جاده های منتهی به شمال هر 5کیلومتر تابلوی “شمال نریدن براتون” بزنه🤔 .. . .. . . . . شاید مردم قانع شدن واسه عید به جاهای دیدنی دیگه ی ایران سر زدن😂😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ مناسبترین سن اذیت کردن بچه موقعیه که تازه راه افتاده و تعادل نداره یه لقد آروم بزنی در کـیونش و تلاشش برای حفظ تعادل رو تماشا کنی 😂😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ یه بار به بابام گفتم همه ی دوستام باباهاشون جمله طلایی دارن توام یه جمله طلایی بگو، گفت: گه نخور 😑😐😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ رفتم سگ بخرم یارو گفت چه نژادی میخوای؟ گفتم می خوام از تولید ملی حمایت کنم سگ ایرانی با دوستش رفت تو خیابون ده دقیقه بعد سگ مورد نظرو آورد🐶 حالا آوردیمش خونه زرت و زرت می خوابه صداش می کنیم آدم حسابمون نمی کنه تقریبا تو نصف خونمونم ریده💩 قشنگ معلومه اصالت ایرانی داره😑😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ یک دوست دختر داشتم انقدر داغون بود واسه تولدش شیرینی پزیا قبول نمیکردن عکسشو بزنن رو کیک دیگه نمیدونم چرا اون ولم کرد 😕😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ دوستم واسه تولد دوست دخترش اول دوتایی رفتن بیرون جشن گرفتن بعد واسش تو کافه جشن گرفت بعد خونه مهمونی گرفت تنها جایی که هنوز جشن نگرفتن تو ک*ونه من بوده 😒😂😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ یه بارم پلیس امنیت اخلاق رفیقمو به خاطر تیپش گرفتن زنگ زدن ننش بیاد، وقتی اومد اونم گرفتن😐😂😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ تو شلوغیه مترو یارو سر هُل دادن با یه بسیجیه حرفش شد برگشت بهش گفت میزنم یچیزیت میشه فردا بهت میگن شهید مدافع مترو😐 یعنی پاره شدیم از خنده👍😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ امروز رفتم کنار یه ماشین دختره و پسره داشتن بوس خاک بر سری میکردن زدم به شیشه گفتم یا منم هستم یا لوتون میدم😏 پسره هم قبول کرد ، بعدش اومد سمتم پسره و یه بوس خاک بر سری از منم گرفت 😑😂😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ چند وقت پیش بهمون خبر دادن یه یارویی که قبلا خواستگار مامانم بوده فوت کرده یک هفته ست بابام تو خونه راه میره میگه خداروشکر کنید من مامانتونو گرفتم وگرنه الان دم عیدی یتیم شده بودید 😐😂😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ شنیدم عرق خواهرت رو تو عطاریها میفروشن اون اسم یه گیاهه نبی با من شوخی ناموسی نکن😒 (مکالمه دوستانه سلیمان و شتر) 😂😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ آقام میگفت موقع به دنیا اومدنت با اینکه هم ننت سالم بود هم تو سالم به دنیا اومدی دکتر دم در اتاق عمل گفت واقعا متاسفم… هیچوقت منظورشو متوجه نشدم… تا اینکه بعدها دیدم عقل درست درمونی نداری تازه دوزاریم افتاد دکتر چی میگفت اونموقع 😕😂😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ نوشته هرچی به دخترا برینی بیشتر جذبت میشن تو مترو از یه دختر خوشم اومد شروع کردم رو سرش ریدن 💩 سه شب بازداشت بودم فقط گوه میخورید گوه 😒😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ یه پیرزنه همسایمون بود همیشه تلفنشون قطع بود😐 میومد خونه ما زنگ میزد تلفن خودش هم میاورد وصل میکرد به خط ما😳 میگفت نمیخوام برای شما پول تلفن بیاد خدابیامرز دل شادی داشت😐😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ خیلی ﺩلم میخواد بدﻭنم اونایی که تو توالتاﻯ عمومی گوشه کنار دﺭ و دیوار دستشویی میرینن و نمیتونن ﻭسط کاسه توالت برینن چه شکلیﺍﻥ🤔 بالاخره یا کو*نشوﻥ فرﻕ داره یا آﺩم نیستن😕 ﻭ الا این طرﺯ نشانه گیری و ﺭیدن طبیعی نیست 😐😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ *ghalb_sorati* دلاتون شاد و لباتون خندون **♥**
دو دقیقه پیش
در حال حاضر هنوز بخش چت راه اندازی نشده است
دو دقیقه پیش
یکمی صبور باش عزیزکوم درستش موکونیم
دو دقیقه پیش
تست برای پیام طولانی چند خطی
خط دوم
خط سوم